#مادر

مادر، اسوه ی تکرار نشدنی تاریخ بشریت که مانندش، بی مانند است!

مادر، مبهم ترین واژه ی هستی است. واژه ای که عالمیان از یافتن معنی آن عاجز شدند، زیرا که واژه ها برای توصیفش نا چیز بودند!

او اسطوره ایی بود که هیچگاه شرح کامل فدا کاری هایش ثبت نگردید و صرفا خاطره شد…

خاطره ایی که هنگام نبودنش لبخندی تلخ بر لب و سوزشی عمیق در قلب هایمان می شود!

او بود، او همیشه بود و ما بودن هایش را با نبودن هایمان جبران کردیم. بعد از گذشت سال ها، سپیدی موهایش نمادی شد از برف سال هایی که گذشت…

آبی انگشتر فیروزه اش نمادی شد از آسمان آبی قلبش که این روز ها بارانی است، نمادی شد از ظرف مینا کاری دلش که حال شکسته و هیچ چینی بند زنی، توان بند زدنش را ندارد!

چین و چروک های صورتش نشان از درد هایی دارد که گذر زمان با بی رحمی بر پیکرش وارد کرده!

دنیای مادرانه

پر شد ز آه و ناله

در فکر کودک خویش

زد به خوشی خود نیش

 

در فکر فردا هاست

فردای خود را فداست

 

گریه های نیمه شبش

آرام نشد چشم تر اش

 

فردا شد و کودکش

بلند قامت و سخت کوش

 

مادر پیری فرتوت

در انتظار تابوت

 

فرزند بیا که مردم

شربت مرگ را خوردم

 

فرزند وقتش کجا بود

مادر تنش پر از دود

 

آتش گرفته قلبش

ز کار ایستاده نبضش

 

فرزند نا جوانمرد

ندید مرگ مادر