امشب ای ماه کجایی که دلم غمگینست
دیده بگشا که مرا آمدنت تسکینست
تو که همصحبت تنهایی شبهای منی
پس کجا ماندهای امشب که سحر نزدیکست
آمدی دیر چرا ای که رخت تسکینم
نکند قلب توام زخمی و دل چرکین است
photokade
photokade
نازنینم !
عادت نیست از این فاصله برای تو نوشتن
اجبار است
اینجا هیچ چیز محدودم نمیکند
نه زمان
که خودت میدانی تنهایی ثانیه ها را ثابت تر از هر گونه مروری میکند
و نظمِ تکرارِ لحظه ها درد ناکترین اتفاقی ست که برای روحِ همیشه منتظرت میافتد
نه مکان
راستی میدانستی سیاهچال،پنجره ندارد ؟
اعترافش هم وحشتناک است،ولی همین تاریکی،همین سکوت محض
این درد،تو را به من نزدیکتر میکند
photokade
photokade
وقتی به تو می اندیشم صدایی نیست…
سکوت همیشه رابط ماست…
بی تو و دور از تو بودن…
هنر عشق و وفاست…
photokade
photokade
ﺩِﻟـــــــــــــــــــــــــــﻢ “
ﺑــﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫــــﺪ ……….
ﺑــﺎﺭﺍﻧﯽ ﺁﺭﺍﻡ …..…
ﺍﻣـــــــــــــﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ……
ﻃـﻮﻻﻧــــــــــــﯽ …….
ﺗﺎ ﺩﺳـﺖ ﺩﺭ ﺩﺳـﺖِ ﻗﻄــــﺮﻩ ﻫـﺎﯾﺶ ……
ﻭ ﭘـﺎ ﺑﻪ ﭘـﺎﯼِ ﻧﻤﻨــــــﺎﮐـﯽ ﺍﺵ ……
ﺗﻤــــﺎﻡ ﮐـﻮﭼــﻪ ﺑــﺎﻍ ﻫﺎ ﺭﺍ ……
ﺑﺎ ﭘـــﺎﻫﺎﯾﯽ ﺑِﺮَﻫﻨــــــــــﻪ ﻗــﺪﻡ ﺯﻧــــﻢ …….
ﻣــﻦ ﺑُﻐـــــــــــﺾ ﮐﻨــﻢ ……
ﺁﺳﻤــــــﺎﻥ ﺑﺒـــﺎﺭﺩ …….
ﺁﺳﻤـــــــﺎﻥ ﺑُﻐــــــــــــــﺾ ﮐﻨــﺪ …….
ﻣـــﻦ ﺍﺷﮑــــــــ ﺑﺮﯾــﺰﻡ ……
ﺁﻧﮕـﺎﻩ ﻫـــــــﺮ ﺩﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺷَﻮﯾــــــــــــــــﻢ
photokade
photokade
سفر کرده
کجا رفتی؟
چراتنها؟
چرا بی من؟
نگفتی سخته دلتنگی؟
نگفتی زوده این رفتن؟
به دنبال چه پایانی؟
خلاف جاده ایستادی؟
” چرا تا عادتت کردم به فکر رفتن افتادی “
چرا باید به تنهایی دوباره بی تو برگردم؟
کجای قصه بد بودم؟
کجای قصه بد کردم؟
photokade
photokade
دیده در دیده ی تو
جانم فدای دو چشم سیه تو
دستم در دسته تو
آشیانه ام در آغوش گرمه تو
در قلبه من در قلب تو
می جوشد چشمه ی عشق
در باور من در باوره تو
تو دنیای منی من دنیای تو
photokade
photokade
ﺩﻟـﺖ ﮐـﻪ ﻣـﯽ ﮔـﯿـﺮﺩ …
ﺩﺭ ﻟـﺤـﻈـﻪ ﻫـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﺛـﺎﻧـﯿـﻪ ﻫـﺎ …
ﻣـﯿـﺦ ﻣـﯽ ﮐـﻮﺑـﻨـﺪ ﺩﺭ ﺳـﺮﺕ !
ﺍﺷـﮏ ﻫـﺎﯾـﯽ ﻫـﺴـﺘـﻨـﺪ …
ﮐـﻪ ﺩﺭ ﻋـﯿـﻦ ﺳـﺎﺩﮔـﯽ …
ﯾـﮏ ﺩﻓـﻌـﻪ …
ﻧـﺼـﻒ ﺷـﺒـﯽ ﻋـﺠـﯿـﺐ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻣـﯽ ﮐـﻨـﻨـﺪ !
ﻭ ﭼـﻪ ﺩﺭﺩﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻗـﺘـﯽ …
ﻋـﺎﺩﺕ ﻣـﯽ ﮐـﻨـﯽ ﺑـﻪ ﻃـﻌـﻢ ﺷـﻮﺭِ ﺍﯾـﻦ ﺁﺭﺍﻣـﺶ…
photokade
photokade
مرا آرام بخوانید…..
تمام نوشته هایم از خـــــــســــــــتــــــــگـــــــی درد میکند. . .
تنهایـــــــــی
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی…!
و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام…
تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان….
دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس….
نمیــــفروشــــــــم تنهایی ام را…!!!
این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
این روزها مـــــــن . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود . . .!!!
photokade
photokade
ژست انتظار گرفته ام
چشمانم را به راه دوخته ام
تمام آرزوهایم را در بطن خیال نشانده ام
تا با آمدنت به بار بنشیند
آنقدر از تو با در گفته ام
که صدای قدم هایت را بشنود
خود به خود باز می شود
تمام امیدهایم را به این شعر بسته ام
تمام واژه هایم را به این شعر باج داده ام
شاید برگشتی..
خودمانی بگویم
یا آخر این شعر برمیگردی
یا می میرم..
photokade
photokade
پاییز به مهرش می نازد
و من
به تویی که ندارمت
میدانی
تفاوت من و پاییز چیست؟!
هر دو رنگ باخته ایم
او از مهر
و من
از بی مهری
photokade
photokade
ﮐﺎﺵ ﺩﺭ ﻣﺤﺸﺮ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻣﺪﻫﻮﺵ ﺷﻮﻡ
ﺭﻭﯼ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺗﻮ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﻮﻡ
ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺐ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺗﺒﺨﯿﺮ ﺷﻮﻡ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻠﮑﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﻮﻡ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩﻩ ﺑﺎ ﻣﻮﺝ ﺗﻤﻨﺎ ٬ ﺩﻣﺴﺎﺯ
ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻨﺎﮔﻮﺵ ﺷﻮﻡ
ﻫﻮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺑﺒﺮﯼ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻫﻦ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ
ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﻟﺐ ﺑﻪ ﻟﺐ ِ ﺧﻤﺮﻩ ﯼ ﭘﺮﺟﻮﺵ ﺷﻮﻡ
ﻣﻮ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺑﮑﻨﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﯼ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﻓﻨﺎ ﺩﺭ ﺗﻮ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﺳﯿﻪ ﭘﻮﺵ ﺷﻮﻡ
ﺣﮑﻢ ﻋﻘﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮔﯿﺮﻡ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﺎ ﺷﻬﺮ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺩﻝ ﻭ ﻫﻢ ﺩﻭﺵ ﺷﻮﻡ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﻭﻧﻖ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﮐﯽ ؟ !
ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺵ ﺷﻮﻡ
photokade
photokade
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯿﺴﺘـــــــــــــ ﻫﻤﻪ ﺩﻟﮕﯿﺮﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ …
ﺩﻟﯿﻞ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ..
ﻣﺪﺭﮎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﻧﻢ ….
ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻮﺩﻧﻢ،ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻠﺦ ﺷﺪﻧﻢ ….
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ !!!
ﻣﻦ ﻧﻪ ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ … ﻧﻪ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ … ﻧﻪ ﺗﻠﺦ …
ﻓﻘﻂ ﻣﺪﺗﯿﺴﺘــــــــــــ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺸﺎﻥ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ …
ﻣﺪﺗﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ …
ﺻﺒﺮﻡ … ﺗﺤﻤﻠﻢ … ﺍﻣﯿﺪﻫﺎﯾﻢ … ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺍﻡ
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ در ﮐﺪﺍﻡ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺳﺮﮔﺬﺷــــــــــــــــــﺘﻢ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺸﺎﻥ …!!!!!
photokade
photokade
مــــــــــــــــــــن آرام دوستت خواهم داشت…
طوری که خودت هم از این علاقه بویی نبری!!!
همین که بودنت را حس کنم کافیست!
تو در دنیای زیبایت عاشق هر کسى که دوست دارى باش ..
من از دور عاشقی خواهم کرد…! .
photokade
photokade
تکرار مسواک زدن در همه شبها ، دندانها را سفید میکند
و تکرار خاطرات در همه شبها ،
موها را . . .
ﮔـــﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ ﺗﻠﻒ می شوﺩ ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ .…
ﮔـــﺎﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻠﻒ می شود ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﻋﻤﺮ !
ﻭ ﭼﻪ ﻋـــﺬﺍﺑﯽ می کشد ،
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫــﻢ ﻋﻤﺮﺵ ﺗﻠﻒ می شود ؛
ﻫــﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺶ…..!
پاییز از مهر شروع نمی شود ، پاییز از بی مهری ها شروع میشود..
photokade
photokade
گاهی سرنوشت مثل طوفان ِ شنی ست که مدام تغییر جهت می دهد.
تو جهتت را تغییر می دهی، اما طوفان دنبالت می کند.
تو بازمی گردی، اما طوفان با تو میزان می شود.
این بازی مدام تکرار می شود… . . .
طوفان که فرو نشست،
یادت نمی آید چی به سرت آمد و چطور زنده مانده ای.
اما یک چیز مشخص است،
از طوفان که درآمدی،
دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهاده بودی!
photokade
photokade
بی شمارند آنهایی که نامشان آدم است
ادعایشان آدمیت!
کلامشان انسانیت
رفتارشان صمیمیت…
حال…
من دنبال یکی میگردم که….
نه آدم باشد…
نه انسان!
نه دوست و رفیق صمیمی…
تنها صاف باشد و صادق
هیچ نگوید
فقط همان باشد که سایه اش می گوید
صاف و یکرنگ….!!
photokade
photokade
یہ لحظـہ چشمـــــاتـۅ ببنـد
شـایـد منـۅ یـادٺ بیـاد⇢
همـۅن کــہ بـش گفتـے یـہ رۅز⇢
جـاے تـــــۅ⇨•° هیچڪـــــس نمییـاد☞
photokade
photokade
این هــــوا ، هـــــوای ـ خوبی است برای …
دلتنگ بودن!…
من بغض هایم را
با روح ِ زخمی ام می آورم…!
تو آغوشت را…
با بوسه هایت…
بیاور!!
بگذار دست کشیدن از تو
همچنان غیرممکن باشد!
photokade
photokade
نگذار هرکس که آمد و ماندنی نشد ،
تورا ،
دلت را ،
صداقتت را ،
با خودش یدک بکشد….
نگذار دوست داشتنت را قیمت بگذارد…
که هر وقت از سر بی حوصلگی ، از سرِ نبودنِ آرامشی ، آمد و سراغت را گرفت ،
حالت را پرسید ،
دلت را قلقلک داد ، و باز رفت…
تو بمانی و دنیایی از اشک ،
تو بمانی و چرا و اما و اگر…!
آنکه میرود ، باید میرفت!!
تو هم برو ،
تو هم ، خودت را از لحظه هایش که هیچ ، ازفکرش هم بگیر…
تو باید تمامت بماند برای آنکه تمامش تنها و تنها
تنهااااا وتنهااااا برای توست…..!!!
photokade
photokade
نداشته هایت را بی خیال …
غصه هایت را بی خیال…
هر چه که تورا نا آرام میکند، بی خیال…
همین که امروز نفس کشیده ای ؛ خوش به حالت!
عمیق نفس بکش:
*عشق را
*زندگی را
*بودن را
بچش……….
ببین………..
لمس کن……
که زندگی زیباست